Home خانه
سلطان علاوالدین خلجی و پدماوتی ملکه چیتورهند
سلطان علاوالدین خلجی و پدماوتی ملکه چیتورهند
نویسنده: استاد شاه محمود محمود
بخش دوم
چگونگی حقایق داستان پدماوتی و سلطان خلجی:
چنانچه گفته شد ؛ این داستان برای اولین بار توسط ملک محمد جایسی نوشته شد و مشهور گردید ، اما مؤرخان در صحت و سُقم این داستان نظریات متفاوت دارند. مؤرخان مسلمان دراین راستا خاموش اند تا جاییکه این روابط و داستان را رد می کنند. تاریخ محمدی و تاریخ مبارک شاهی هیچگونه نامی از پدماوتی یا ( پدمنی ) نکرده است به همین صورت ضیاالدین برنی ، خواجه نظام الدین احمد در ج اول کتاب خویش به نام تاریخ اکبری(3) ، ضیا الدین برنی در تاریخ فیروزشاهی(4) ، و مولانا عصامی دهلوی در شاهنامه خویش « فتوح السلاطین » ذکری از فتح چیتور داشته اند اما در مورد پدماوتی یا پدمنی اشاره نکرده اند . مهمتر از همه امیر خسرو که شاهد جنگ چیتور بود ، این جنگ را مفصل توضیح و چشم دید خویش را نگاشته است اما آنچنان که ملک جایسی در مورد پدماوتی یا پدمنی پرداخته است ؛ اشاره نکرده است .
احیانا" مؤرخان مسلمان به خاطر بدنامی علاالدین از افشآ این راز جلوگیری نموده باشند ، تاریخ فیروز شاهی که سالیان بعد در زمان فیروز شاه تغلق نگاشته شده و تمام حقایق و کاستی ها و اشتباهات علاوالدین خلجی را برملا نموده است ، میتوانست این ضعف سلطان خلجی را نیز توضیح بدهد در حالیکه موصوف هرگز اشاره به داستان پدماوتی نکرده است . بنابر ذکر ملک محمد جایسی ؛ برای اشغال چیتور میان علاوالدین خلجی و رتن سین ؛ هشت بار جنگ صورت گرفت در حالیکه بنابر بیان سایر مؤرخان علاوالدین توانست در دفعه اول چیتور را فتح نماید.
بازتاب داستان پدمنی یا پدماوتی در تاریخ فرشته :
زندگی سلطان علاوالدین خلجی پرآشوب بود فتوحات و اشغال مناطق و سرکوب شورشیان حتی با خونین شکل آن ، انباشتن ثروت و گنج های که از معابد و سلاطین و راجا ها بدست آورد اما از جانب دیگر آبادی و عمرانات و خدماتی که موصوف در هندوستان انجام داد تا آن زمان هیچ سلطان دیگری انجام نداده بود امنیت سرتاسری از بنگال تا کابل و رونق تجارت و ارامش مردم ثبت صفحات تاریخ است . کاستی ها و اشتباهات زیادی در زمان حکمروایی خویش داشت اما نمیتوان از کارنامه های فرهنگی و اجتماعی و حتی نظامی او چشم پوشی نمود.
علاوالدین در سفر بری های جنگی؛ از دهلی تا آنجا که مقصود بود در هر « منزل» اسب داکچوکی، که به زبا سلف « ایام»می گفتند، می بست و در هر « کروه » پیاده های جلد، که در هند « پایک» می نامند می گذاشت و در هر قصبه و شهر که در راه بوده نویسنده ای نصب می کرد که واقعات آنجا را روزمره به سلطان می رسانیدند. (5 )
همچنان در اکثر سوقیات نظامی امیر خسرو دهلوی نیز با او میبود و واقعات را ثبت میکرد. چگونه امکان دارد که از داستان پدمنی یا پدماوتی بی خبر باشد. در زندگی علاوالدین تنها زن هندوی که از جمله محارم گردید همانا « کنولادی» یا «کنولادیوی» زن « رای کرن» بود. که سلطان در اوایل سال 697 هـ ق = 1297 م الع خان و نصرت خان را با بسیار ی از امرای تختگاه و لشکر ولایت سند جهت تسخیر ولایت گجرات فرستاد و ایشان نهرواله و تمام بلاد گجرات را نهب و غارت کرده مسخر ساختندو رای کرن، ضابط نهرواله، گریخته به رام دیو که والی دیوگیر دکن بود ، پیوست و بعد از چند روز به ولایت بگلانه، که تعلق به گجرات داشت و در سرحد دکن واقع شده، رفته به استهظار رام دیو در آنجا متوطن شده زنان رای کرن را که سرآمد ایشان کنولادی بود با خزانه و فیل و هرچه داشت به دست آوردند ....... سطان علاوالدین، کنولادی را که به حسن صورت و سیرت و حرکات شیرین و تکلم نمکین مشهور هندوستان بود ، مسلمان کرده به عقد نکاح خود دراورد .(6 )
مؤلف تاریخ فرشته در ذکر نبرد ها و فتوحات علاوالدین خلجی ملقب به سکندرثانی می نویسد که : بعد از چند گاه لشکر از راه بنگاله به فتح قلعه ورانگل که به راجه ء تلنگ تعلق داشت نامزد فرمود و خود لشکر به جانب چیتور که هرگز مسخر ارباب اسلام نشده بود کشیده در مدت پنج شش ماه به تاریخ دوم محرم 703 هـ ق = 16 اگست 1303 م جبرا" و قهرا" مسخر ساخت و به شهزاده خضر خان داده آن را خضراباد نام کرد و در پای همان قلعه او را ولیعهد ساخته چترِ لعل عنایت فرمود....( 7)
فرشته بدون اینکه از اسارت رتن سین در فتح چیتور بنویسید از استخلاص او ذکر به عمل میاورد که :
"در خلال ایں احوال راجہ رتن سین راجۂ قلعۂ چیتور کہ تا آن وقت در حبس بود، بروش غیر مقرر، نجات یافت و شرح آن چنیں است کہ پس از مدتے کہ راجہ در قید بود، بسمع پادشاہ رسانیدند، کہ درمیان زنان راجہ چیتور زنے است پدمنی نام، سہی قد، سیہ چشم، ماہ سیما و بجمیع صفات محبوبی متصف۔ پادشاہ بہ وے پیغام داد کہ خلاصئ تو منحصر در احضار آن جمیلہ است۔ رائے قبول نمودہ کسان بطلب اہل و عیال خود، کہ بہ کوہستانات محکم پناہ بردہ بودند۔ فرستاد تا ازان میاں مقصود بادشاہ را حاصل نماید۔ اما راجپوتان و خویشان راجہ از پیغام او دلگیر گشتہ، سرزنش بسیار کردند۔ و میخواستند قدری زهر در خوردنی کرده برای او فرستند تا تناول نموده رخت به عالم نیستی کشد و ننگ بی ناموسی نکشد . دختر رائے کہ بہ فہم و عقل مشہور خویش و قبیلہ خود بود، گفت؛ تدبیرے بخاطرم رسیدہ، کہ هم پدر زندہ ماند و هم بے ناموسی نرسد۔ و آں اینست کہ پالکی بسیار پر از مردمان کار، با جماعتے از پیادہ و سوار روانۂ دہلی کنید و آوازہ افگنید کہ حسب الحکم پادشاہ زنان راجہ متوجہ حضورند و چوں بحوالئ شہر سیری رسند، وقت شب بہ معمورہ درآمدہ راہ حبس خانہ راجہ را پیش گیرند و بعد ازان کہ نزدیک آن رسند، جملہ راجپوتان تیغ ها علم کردہ بدرون وثاق در آیند، و سر کشانے کہ قدم ممانعت پیش گزارند، جدا کردہ پدرم بر اسپ باد رفتار سوار سازند و برق آسا راہ ملک خود پیش گیرند۔ اهل رای رتن سین رای دختر پسندیدہ بداں عمل نمودند، و جماعتے از فدائیان در پالکی ها نشستہ روانۂ دہلی شدند۔ وقتیکہ پاسے از شب گذشتہ بود، بہ شہر درآمدند و آوازہ انداختند کہ پدمنی را با سائر متعلقان رائے آوردیم۔ چوں بوثاق نزدیک شدند، یک بار راجپوتان شمشیر ها کشیدہ از پالکی ها بیرون آمد دویدند، و بہ قتل محافظان اقدام نمودہ زنجیر رائے بشکستند و او را سوار کردہ۔ ہم چو مرغے کہ از قفس بہ جہد از شہر بیرون شدند و بہ جماعتے از راجپوتان کہ موجود بودند، پیوستہ راہ ولایت خود پیش گرفتند۔ در اثنائے راہ سواران پادشاہ کہ تعاقب کردہ بودند، در چند موضع بایشان رسیدہ تلاشہا کردند و جمعے کثیر از راجپوتان بقتل آوردند۔ لیکن رائے بہر عنوان کہ توانست، افتان و خیزان بہ مشقت بسیار خود را بہ کوہستانے کہ اہل و عیال او درانجا بودند، رسانید و بیمن دولت تدبیر دختر خوب سیرت از چنگ عقوبت پادشاہ نجات یافتہ" ( 8)
فرشته با تحریر این داستان به نحوی نوشته ملک محمد جایسی را تقویت نمود و برای مؤرخان و شاعران سوژه تاریخی مهیا نمود . تا اینکه امروز فلمی از این داستان تهیه شده است. تغییرات وتعبیرات را میتوان بعد از تماشای فلم دید.
زیرنویسها :