Home خانه
هفت ثور 1357؛ از سیاه ترین و دردناکترین روزها در تاریخ افغانستان
سی و هفت سال پیش در چنین روزی یعنی هفتم ثور سال 1357 خورشیدی، كودتاي نظامي دیگری توسط اتحاد خلق و پرچم بر عليه دولت جمهوري محمد داوود صورت گرفت كه باعث سقوط آن دولت و بر سر كار آمدن رژيم کمونیستی با عنوان جمهوري دموكراتيك خلق در افغانستان گرديد. در آن روز کودتایی صورت گرفت که سر آغاز ناآرامی ودرگیری هایی گردید که بیش از بیست سال طول کشید وباعث تجاوز ابرقدرت آن دوران یعنی اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان و همچنین سبب گرفتار شدن کشور ما در باتلاق جنگهای خانمان سوز داخلی گردید.
در پی این کودتای نامیمون وعواقب دردناک آن، افغانستان تمام دار وندار خود را از دست داده ومردم مظلوم ما زجرهای بی شماری را متحمل شدند. کودتای 7 ثور خسارات جبران ناپذیری را در عرصه های مختلف سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، انسانی و... برای مردم افغانستان در پی داشت که به هیچ وقت قابل جبران نیست و افغانستان را صدها سال از قافله پیشرفت و تمدن دور ساخت و همه هستی مردم را بر باد داد.
لذا در این مختصر اشاره ای می کنیم به عوامل موثر در این کودتا:
حزب دموكراتيك خلق افغانستان (PDPA) در ژانويه 1965 به طور غير رسمي با اهداف به وجود آوردن يك جامعه سوسياليستي بر پايه افكار ماركسيسم، لينينسم بنيان گذاري شد موسس اصلي اين حزب نور محمد تركي، ببرك كارمل، حفيظ الله امين، سلطان علي كشتمند و... بودند پس از تشكيل حزب، تركي به عنوان دبير كل آن انتخاب گرديد و كارمل به سمت نايب دبير كل.
بعد از مدتي حزب دموكراتيك خلق افغانستان دچار انشعاب شد و به دو جناح خلق و پرچم منشعب گشت. رهبري حزب خلق تركي ماند و ببرك كارمل رهبر حزب پرچم گرديد. دو جناح خلق و پرچم به رغم مجادلات و كشمكشهاي بسيار تحت فشارها و در خواستهاي اتحاد جماهير شوري متحد گرديدند. اتحاد خلق و پرچم در جولاي 1977 منجر به كودتاي هفت ثور 27 آوريل 1978 گرديد.
رهبري كودتا به عهده نور محمد تركي و معاونش ببرك كارمل و دستيار نزديك تركي، حفيظ الله امين بود كه كودتا بيست و چهار ساعت طول كشيد. در اوایل كار با مقاوت جدي مواجه نشد؛ زيرا داوود خان تقريباً تنها مانده و اغلب ياران با نفوذ خود را از دست داده بود. همین باعث شد تا حدود سي نفر از اعضاي خانواده داوود در مقابل چشمانش تير باران شد و همچنين اعضاي ارشد حكومت و سپس خود داوود همگي كشته شدند.
کودتای 7 ثور پیامدهای دردناکی را برای افغانستان به دنبال داشت که به مهمترین آن اشاره می کنیم:
مهمترین پیامد این کودتا تجاوز شوروی در 27 دسامبر 1979 میلادی بود که ده سال به طول انجامید. البته باید گفت تصفيههاي درون گروهي از جمله كشته شدن نور محمد تركي توسط حفيظ الله امين و بالاخره كشته شدن امين توسط شورويها و روابط بسيار نزديك رژيمهاي ياد شده با اتحاد شوروي، همه قدمهاي زمينه ساز برای تجاوز بود.
در طول سالهاي اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهير شوروي خسارتهاي بي شماري بر كشور و مردم ما وارد شد که يك و نيم ميليون شهيد، پنج ميليون آواره، صد ها هزار معلول ، صدها هزار زن بیوه و کودکان یتیم و بی سرپرست و نابودي زیر ساختهای اقتصادی کشور از پیامدهای ناگوار آن به شمار می رود.
تجاوز شوروي در قسمت فرهنگي و آموزشي، از همپاشي ساختار دولت و اثرات روحي رواني ، نيز ضربات جبران ناپذيري را بر ملت افغانستان وارد کرد که صدمات وارده به آسانی قابل جبران نیست.
سردمداران رژيم كمونيستی وابسته به شوروی، ميخواستند كه جامعه افغانستان را به يك جامعه سوسياليستي تبديل كنند و در اجراي اين سياست خشونتهاي بسياري عليه مردم از خود نشان دادند. از آنجایی که مردم افغانستان در مقابل اين سياست مقاومت از خود نشان ميدادند، رژيم بيشتر عكس العمل نشان ميداد و لبه تيز تيغ حكومت بيش از پيش متوجه علما و روشنفكران بود زيرا اين طيف را مانع بزرگي در اجراي سياستهاي كمونيستي خود ميدانستند.
به گواه تاریخ، در حكومت 18 ماهه تركي، امين، مردم افغانستان طي يك سركوبي وحشتناك قتل عام شدند. در فوريه 1980، حكومت ببرك كارمل به 12000كشته رسمي اعتراف کرد و در كل تعداد حدود50 تا 100 هزار نفر ناپديد شدند.
هدف از سركوب و كشتارها اين بود كه رژيم ميخواست مردم را از دين، سنت و باورهاي اسلامي شان جدا سازد و افغانستان را به يك كشور كمونيستي تبديل سازند. اما سر كردگان حكومت كمونيستي از اين نكته غافل بودند كه مردم افغانستان به اين سادگي از هويت ديني و اسلامي خود جدا نميشوند، هر چند در اين راه هزاران شهيد، ميليونها آواره و هزاران مشکل ديگر بيينند. چون اينها مسلمان هستند و به راحتي نميشود آنان را كمونيست ساخت.
اين بود حكايت حكومتي كه ادعاي حمايت از حقوق كار گران، دهقانان و خلق افغانستان را داشتند و در نتيجه دوران حكومت جمهوري دموكراتيك افغانستان نيز همانند رژيمهاي قبلي، دوران تلخ براي مردم كشور بود كه تجربه ناخوشايند و وحشتناكي در ذهن تمام لايههاي جامعه از خود بر جاي گذاشت.
سر انجام جمهوري دموكراتيك افغانستان پس از سالها جهاد و مقاومت مردم سلحشور افغانستان در 8 ثور 1371 به دست مجاهدين سقوط كرد و مردم يكبار ديگر از شر رژيم غير مردمي ديگری رها شدند، با اینکه حاکمیت مجاهدین نیز به دلیل یکسری از خودخواهی ها وعدم درایت رهبران جهادی، سرآغاز فرورفتن در باتلاق دیگری بود که طعم شیرین پیروزی بر اتحاد جماهیر شوروی سابق ورژیم وابسته به آن را، در کام مردم افغانستان تلخ کرد که در این مورد نمی توان دخالت کشورهای غربی و عربی را نادیده گرفت.
همه موارد فوق را بیان کردیم تا از این کودتا و عواقب رهبران آن درس بگیریم. مردم افغانستان با اتحاد و بردباری موفق شدند با دستان خالی ولی با تکیه بر وحدت ملی و هویت اسلامی خود نه تنها ابرقدرت شرق و مزدوران کمونیست آن در افغانستان را شکست دهند، بلکه آن ابرقدرت مغرور را برای همیشه از صفحه تاریخ محو ساختند.
تمام این افتخارات فقط در سایه اتحاد و همکاری همه اقوام و مذاهب کشور میسر شد. امروز نیز وظیفه تمام اقشار جامعه افغانستان است که با تکیه بر هویت اسلامی وملی خود دوشادوش هم همانند دوران جهاد، جهاد دیگری را بر علیه فقر فرهنگی و اقتصادی آغاز کنند. چون در طول تاریخ این دو فقر باعث مشکلات و گرفتاری های بی شماری برای مردم گردید. تا زمانی که فقر وبی سوادی از جامعه ریشه کن نشود مشکلات کشور هرگز حل نخواهد شد واین مسوولیت بزرگ، از همه بیشتر، متوجه قشر جوان و نوجوان این مرز و بوم می باشد. زیرا این دوقشر هستند که می توانند با کسب علم و دانش با این دو معضل تاریخی مردم افغانستان مبارزه نمایند تا افغانستانی آباد، آزاد، آرام و مستقل داشته باشیم.
به امید آن روز. البته اگر جناب اشرف غنی و عبدالله بخواهند چنین اتفاقی بیفتد و غربیها بگذارند که این چنین شود.