Home خانه
هویت گمشدهء ما
هویت گمشدهء ما
شهر ها و حصار های افغانستان (11)
نویسنده: استاد شاه محمود محمود
فصل سوم
قندهار گنجینه زمردین افغانستان
مقدمه :
باورمندم گنجینه زمردین گفتن برای قندهار بهای با مسمای خواهد بود که این شهر به خود اختصاص بدهد. سرزمین مملو از باغستان ها و مردم سرشار از مستی و طراوت ویژه گی است که در شهر ها دیگر؛ به ندرت به آن برمیخوریم . هنگامیکه وارد این شهر میگردید، با وجودیکه جنگ های متعددی تاریخی را یکی پیهم گذشتانده و هنوز بار جنگ را به دوش میکشد. اما مردم آن دیار؛ زندگی را فراموش نکرده اند .
شهر با شور و هیجان نفس میکشد . مردم شهر انگار تازه به دنیا آمده اند با هلهله به ساز و آواز گوش میدهند . هنوز شور و مستی چوک شهدا یادگاری از دهه های گذشته با دود قلیان و آتش کبابیان چایخانه ها و رستوران ها و کافی ها را کماکان با خود به فضاء عاشقانه می کشانند. آری ! قندهار یا اراکوزیای اریایی و یا رُخذ یا رُخج دوره اسلامی شهر است درجنوب افغانستان با محدوده جغرافیایی ذیل : از طرف شرق به ولایت زابل ، از طرف شمال به ولایت ارزگان ، از طرف غرب به ولایت هلمند و از طرف جنوب به سند و بلوچستان محاط و مساحت 47676 کیلومتر مربع میباشد. نفوس شهر کندهار درحدود نیم ملیون نفر و جمعا" نفوس قندهار به یک ملیون نفر یا 990100 میرسد. بنابر اسناد یوناما قندهار دارای 14445 خانه وار و اوسط هر خانوار هفت نفر محاسبه گردیده است ؛ میباشد . ( 1 )
ولایت قندهار بین 64 - 86 درجه و 8 - 51 دقیقه و 10 - 12 ثانیه طول البلد شرقی و 29 - 34 درجه و 12 - 13 دقیقه و 20 - 25 ثانیه عرض البلد شمالی افتاده است . موقعیت قندهار بین وادی ترنک که ذریعه یک سلسله کوه ها جدا میشود، و از سه طرف توسط کوه های بلند و خشک محاط بوده درحالیکه وادی قندهار فوق العاده حاصل خیز میباشد . بین کوه ها وادی ارغنداب و ترنک یک مخزن آبی تشکیل شده که به کوه های هزاره جات منتهی میگردد. و کوه های دیگر به طرف جنوب غرب موقعیت دارد که به ریگستان می پیوندد.
سرگذشت پراشوب قندهار ؛ شهرت بزرگی به این شهر داده است از گذشته های دور تا امروز مرکز ثقل رویداد ها تاریخی و هسته مرکزی سرنوشت ساز در تاریخ افغانستان محسوب شده است . شاخه راه تاریخی ابریشم به طرف شمال غرب قندهار موقعیت دارد که از کابل به قندهار می انجامید و راه دیگری به دامنه سلسله کوه خواجه عمران یا « خواجک» به طرف بلوچستان میرود و سرزمین هند یا راه ادویه را ، از طریق کوتل خواجه عمران که ارتفاع تقریبی آن حدود 708 متر است ؛ به راه ابریشم وصل میکرد . که مهاجمان را به مشکلات مواجه می ساخت . (2 )
وجه تسمیه و نام های قندهار :
کلمهء قندهار به قولی از زبان سنسکريت آمده و در آن زبان سکندر و هار بوده به معنی معسکر T اما معسکر «فارسی لشکر گاه» شهر يا قسمتی از شهر بود که برای نظاميان در جوار شهر اصلی مي ساختند و مثل، لشکر گاه و لشکری بازار در کنار رود هلمند که از مثالهای مشهور و معروف آن است. ( 3)
برخی عقیده دارند که نام قندهار برگرفته از نام گندهارا، نام سرزمین و دولتی در روزگار باستان که شامل حوزۀ جنوبی رود کابل میشده، است . به باور هنری والتر بیلیو (Bellew)، نویسندۀ بریتانوی، این سرزمین شامل تمامی ولایت امروزی قندهار میشده که در پی یورش هفتالیان درقرن پنجم م گسترش پیدا کرده بود.
در حالیکه فرضیه دیگر، که حتی شامل کاربردهای قدیمیتر این نام میشود، آن را برگرفته از نام فرضی یونانی شهر Gondophareia - گُندُفاریا، برگرفته از نام گُندُفَر، یا گندوفارس فرمانروای پارتیِ آریایی میداند، که سکههایش در قندهار پیدا شده اند.
سوم اینکه نام قندهار را برگرفته از بخش اول نام Condigramma - کُندیگراما میدانند، گراما، به زبان سانسکریت بهمعنای 'روستا' است.
و بالاخره برخی نیز این نام را برگرفته از منطقهای در رُخَج بنام Gandutava - گَندوتاوا میدانند؛ که در سنگنوشته بیستون از نبردی در آن منطقه بین ساتراپ هخامنشی آنجا و شورشیان علیه داریوش یاد شده است. در منابع پیش از اسلام، در سنگ نوشتههای هخامنشی از نام Harauvatiš - هَرَووَتیش (یونانی باستان: Ἀραχωσία - اَراخوزیا یا Ἀραχῶται - اَراخوتای) یاد شده که سرزمینی در پیرامون قندهار امروزی بوده و یکی از ساتراپیهای شرقی هخامنشیان شمرده میشده. ( 4)
ارکوزیا یا اراخوزیا :
مرحوم کهزاد به نقل از مورخین یونانی نام این سرزمین را «اراکوزیا» نوشتهاند و متذکر شدهاند که دریای از این ولایت میگذرد با وجودیکه اسم دریا را بطلیموس اشتباها" اراکوتس نوشته است در حالیکه در این ولایت چند دریا میگذرد که مشهورتر همه هلمند است .که نام جداگانه غیر از اراکوتس داشته است . اما به نظر ولسن ظاهر میگردد که دریای اراکوزیا ( اراکهوزیا) دریای ارغنداب بوده است که بنام رود ترنگ از جوار غزنی سرچشمه گرفته از غدیری کوچکی گذشته به ارغنداب میریزد . به نظر بطلیموس شهر مشهور اراکوزیا عبارتند از : آزولا ، فوکلیس، اسکندریه، اراکوتس، ابسیدور و ... ( 5)
اسکندر مقدونی در مسیر لشکر کشی خویش اراکوزیا را فتح کرد و در اینجا یک قشله نظامی اعمار کرد و آن را «اسکندریه اراکوزیا» یا الکزاندرپولس نامید. اراکوزیا تلفظ یونانی همان (هرا اوخواتی) است.
در منابع اسلامی، بویژه تا پیش از حملۀ مغول از نام قندهار بجز در معدودی منابع جغرافیایی به زبان عربی اشارات مکرری نشده، و در این منابع نام قندهار به دو سرزمین متفاوت اشاره دارد: یکی قندهار امروزی، و دیگری قندهار در هند، که بهگفتۀ یوزف مارکوارت میتواند همان سرزمین باستانی گندهارا، در شمالغربی هند باشد.( 6)
الرخج یا رُخذ :
در منابع اسلامی نام رُخَج (یا رُخُد، یا همان اَراخوزیا در منابع یونانی - رومی) است که برای سرزمین پیرامون قندهار امروزی استفاده میشده.
مؤلف ناشناخته حدود العالم من المشرق و المغرب در مورد رخذ می نگارد که : ناحیتی است آبادان، و با نعمت بسیار. و او را ناحیتی است جدا، فنجوایی قصبه رخذست . (7) همچنان اصطخری ( ص 244 ) آنرا زُخذ و ابن حوقل رخج می نویسد: رخج، نام اقلیم و حاکم نشین آن بنجوایی و شهر دیگر آن کهک است و میان بلدی داور و بالش قرار دارد و شتر و گاو و گوسفند آن فراوان است و مال انبوهی از آنجا به بیت المال می رسد و مردم آ« نواحی عواید بسیاری دارند و در رفاهیت و فراخی نعمت زندگی می کنند. (8) ابن حوقل - ابوالقاسم محمد، صورة الارض، ترجمه : جعفر شعار، تهران ، 1345 هـ ش، ص 155 . همچنان ابوالفدا موقعیت جغرافیایی رخج را در طول 94 درجه و عرض 32 درجه قرار داده و انرا جزء شهر های سجستان آورده است (9) این مطلب را ابن فقیه تایید نموده و می نگارد : رخج و زمین داور از سیستان است و این کشور رستم پهلوان است که کیکاوس شاهی آن سامان بدو داد . (10) اما مقدسی به روایت مارکوارت در ایرانشهر ص 255 « رخود» آورده است . این همان ارکوزیای قدیم یعنی منطقه قندهار است که از رود ارغنداب، آب می خورد و بین زمین داور و بالس قرار داشت. قندهار در ابن خردادبه ( ص 56 ) و یعقوبی ( ص 281 ) ذکر شده است .مؤلف حدود العالم فنجوایی یا پنجوایی را جای مهم دانسته است . (11)
کلاوس فیشر بر این باور است که نام قندهار در منابع بین قرن های دهم و دوازدهم م تقریبا ناپدید شده، و در آن دوره پَنجوائی، مرکز اداری، و تِگینآباد دوشهر عمده در رُخَج بودند. (12)
حمد الله مستوفی در نزهته القلوب در مورد تکینا باد آورده است که : از اقلیم سیم است طولش از حزایر خالدات « فانه » و عرض آن از خط استوآ « لج ک » . شهری وسطست و هوایش بگرمی مایل و آبش از جبالی که در آن حدودست. آنجا میوه فراون است . (13) ولادیمیر مینورسکی، احتمال همخوانی تگینآباد با قندهار تاریخی (حدودالعالم، مینورسکی، ص.345 ) را بعید نمیداند. احتمال اینکه نام تگینآباد برگرفته از نام سبکتگین، نخستین فرمانروای غزنوی، که آن منطقه را در سال890 م فتح کرده، باشد رد شده، چون اشارۀ استخری به تگینآباد پیش از ظهور سبگتگین بوده. ریشۀ احتمالی دیگر برای نام تگینآباد نام قراتگین، فرمانده سامانی است که بر امیر نصر سامانی شورید و در سال 930 م به بُست گریخت. هِلمز هم برگرفتن نام تگینآباد از نام دودمان تُرکشاه را محتمل میداند که از اواسط قرن هفتم تا اواسط قرن نهم م بر کابل و گندهارا فرمان میراندند. (14)
مرحوم حبیبی در تعلیقات طبقات ناصری ؛ تگین آباد را بین خاکریز و دهروت و میوند زمین داور تعیین کرده است (15) در حالیکه در تصحیح زین الاخبار ؛ تگین آباد را شهرکهنه در غرب قندهار کنونی و یا شهر دیگر در بین قندهار و مجرای دریای هلمند ذکر میکند . (16)
بنابر قول بارتولد ؛ جغرافیا نویسان قرن دهم م شهر پنجوایی و تکین آباد را که در فاصله یک فرسخ از پنجوایی بر سراه غزنی واقع بوده از جمله بلاد عمده الرخج مینامند. تکین اباد از لحاظ یک قلعه مستحکم اهمیتی در تاریخ غزنویان دارد و به عقیده اندرسون جای آن در محل قندهار بوده است . قندهار در قرن هجده م در نیمه راه بین شهر کنونی و ساحل ارقنداب[ ارغنداب] بین جبال سنگی مرتفع و تیزی بر روی سه قطعه مرتفعی که یکی بر دیگری مسلط بوده واقع شده بود.و در قرن دهم از شهر پنجوای یک راه رو به شمال شرق به غزنه و راه دیگر به طرف جنوب شرق سوی فسمت شرقی بلوچستان میرفت . (17)
لسترنج مستشرق انگلیسی مىنويسد که : که کرسى آن در قرون وسطى «پنجوائى» واقع در ملتقاى دو رودخانه ترنک و ارغنداب بود. قندهار را در منابع اسلامى در قرون وسطى، الرّخج مىناميدند و بعدها قندهار ناميده شد. (18)
قندهار :
دراثار جغرافیایی و تاریخی تا قرن 13 م مطابق سیزدهم م یعنی هنگام هجوم مغول های چنگیزی و تیمور لنگ نام از قندهار به نظر نخورده است . و شهر تگین اباد و پنجوایی دو شهر رُخج است که مرکز عمده تجارت به سیستان و هندوستان و هرات بوده است . این دو هجوم برای همه شهر های خراسان گران تمام شد و برخی عظیم از مردم قتل عام گردید شاهراه ها ، تجارت و زراعت همه برباد رفت . زندگی اقتصادی و اجتماعی شهر های غزنه ، بُست و تکین آباد که از مراکز عمده غزنویان بود قبل از حملات مغولان بدست سلطان علاوالدین غوری در سال 545 هـ ق ویران شده بود. بنابران نام های فوق ارام ارام از خاطرات پاک میگردید. روی این عوامل؛ جغرافیاه نویسان و مؤرخین با نام قندهار آشنا شدند . برای اولین بار معین الدین اسفزاری در روضة الجنات فی اوصاف مدینة الهرات از قندهار یادآوری می نماید : از عجایب بلاد و ولایات، خطهء قندهار است که شهر بر روی کوه و شهر بند عظیم و استوار دارد و یکی از غریبه آن است که هرگاه لشکری آن شهر شهر را محاصره کرد، در نظر ایشان شهر بند او بلند از آن می نماید که معهود است و بسیار وقت ها این صورت را ملاحظه کرده اند و آب و هوای بد دارد و غریبی که به آنجا رسد، اکثر آن باشد که بمیرد یا مریض شود، خصوصا" در فصل خزان و در آن ولایت یک نوع انگور است، هرکس که از آن می خورد تپش می گیرد اما در مضافات و توابع او مواضع و مزارع خوش است و آب و هوای موافق و محصولات بسیار دارد و در میان قلعه آن چاهی است عمیق در سنگ خارا کنده و بعضی کسان که در آن چاه خوض کرده اند آب او را جاری دیده و در وقتی که اب از آن می کشند برگ های درخت و شاخ های گیاه از وی بیرون می آید که دلالت برآب روان می کند و در نواحی آن مردم اوغان می باشند و برده بسیار از آنجا به هرات می آید و فی الواقع بندر خوب است و هرات از وی جمعیت نیک دارد و قندهار به گرمسیر متصل است و گرمسیر را باختر زمین می گویند و یکی از شهر های آن زمین داور است که دارالملک سلطان سوری بوده که جد سلطان غور است . ( 19)
در قرن سیزده هجری میرزا زین العابدین شیروانی در مورد قندهار می نگارد که : قندهار شهری است دلنشین و مدینه ای است بهجت قرین، خاکش حسن خیز و هوایش فرح انگیز، آبش خوشگوار و خلقش سازگار، غله اش ارزان و میوه اش فراوان ، طولش «قوم» و عرضش « لح» ، قدیم الایام آن شهر، به جبل متصل بود. نادرشاه خراب کرد در قرب آن شهری بنا نمود و مسمی به نادرآباد ساخت و احمدشاه افغان آن را منهدم کرده ، در نیم فرسخی شهر قدیم ، شهر جدید طرح انداخت و موسوم به اشرف البلاد گردانید و دور آن بارویی کشید و دورباروی آن را نه هزار گام قرار داده ، آب روان در میان شهر آورد و چهارسوی( چهارسوق) خوب و عمارات مرغوب بنا نهاد .(20)
بنابر قول پوهاند میرحسین شاه خان مؤرخ و استاد کرسی تاریخ پوهنتون کابل که ویرانه های نادر اباد را دیده بود می نویسد که : از روی ديوار ويران که تنها قسمت باقيمانده ء شهر است معلوم می شود که نادر آباد شهر نبوده بلکه حصاری نظامی بوده است که نادر با عجله هنگام محاصره ء قندهار به تعمير آن اقدام کرده بود پس از آنکه شهر احمدشاهی آباد شد، نادر آباد رو به ويرانی گذاشت.( 21)
ادامه دارد ...