Home خانه
هویت گمشدهء ما
شهر ها و حصار های افغانستان
نویسنده: استاد شاه محمود محمود
ادامه فصل اول...
3 - ارگ :
ارگ قلعه ٔ کوچکی باشد که در میان قلعه ای بزرگ سازند.(1) مجموعه اى از ساختمان ها و تشكيلات و سازمان حكومتى شهر را در خود جاى داده و مقر حاكم بوده است. ارگ در ارتباط فضايى با بازار و مسجد جامع قرار داشته است. اين خصوصيات در آثار به جاى مانده بسيارى از قسمت هاى قديمى شهرها قابل مشاهده است. در سمرقند و بخارا ارگ شهر، خود بخشى از قلعه بوده و در مجاور مراكز اقتصادى و مذهبى قرار داشته است. اساسا پس از ظهور اسلام بقاياى نظام شهرى كهن دژى و شارستانى بتدريج از ميان برداشته مىشود و شهر با مفهوم اسلامى آن كه متعلق به تمام اقشاروطبقات اجتماعى است ؛ شكل مىگيرد.
اركان عمده شهر شامل دارالخلافه، دارالحكومه يا دارالاماره به جاى كهن دژ ظاهر شده و سپس با ايجاد قصر امرا و پادشاهان مجموعه اى به نام ارگ را پايه ريزى مىكنند كه در فاصله اى با مسجد جامع و بازارسه ركن اساسى شهر را به وجود مىآورند و درمحدوده مركزى شهر قرارمىگيرند.
در کابل بالاحصار با وجودیکه قدامت قبل از اسلام دارد ؛ در کنار بازار و معابد و مساجد قرار داشت . همچنان ارگ کابل میان بازار ارگ ( جاده نادر پشتون) و مسجد جامع پل خشتی قرار دارد . بنابران ارگ به عنوان عنصر سياسى از ساير عناصر جدا شده و با ايجاد حصار و بارو در اطراف آن به صورت كانون اصلى شهر تجلى مىكند.
4 - شارستان یا شهر درونی :
شارستان . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) شهرستان . شهر. (برهان قاطع). شارسان . (فرهنگ جهانگیری ). مدینه . (مهذب الاسماء). شارستان خود شهر است که غالباً بر گرد قهندزی واقع میشده و سوری بر گرد اوست و آنچه بیرون از این سور باشد آن را ربض خوانند. ( تاریخ سیستان چ ملک الشعرای بهار حاشیه ٔ ص 11) : فرمودش تا بر چهار صد شارستان بناء خانه ها سازند مرغلّه را و سلاح را. (ترجمه ٔ تاریخ طبری ). ایشان بدان شارستان اندر رفتند. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ).(2 )
برگرد دیوار های ارگ و یا بالاحصار قبل از اسلام که در دوره اسلامی به کهندژ شهرت دارد محلات خاص برای بود باش طبقات بالایی جامعه و وزرا و عاملان دولت و اقارب سلطان وجود داشت که به شارستان شهرت دارد .
از نظر شكل يابى با دوره هاى قبل از اسلام تفاوتى ندارد ولى از نظر محتوا كاملا متفاوت است. عناصر فرهنگى - مذهبى، بازار و محلات در اين بخش قرار دارند. اصناف، پيشه وران و اكثر طبقات و قشرهاى مختلف مردم در اين بخش زندگى مىكنند.
این بخش همچنان با دیوار و حصار سنگی و یا گلی با چهار دروازه بزرگ و بخشی از بازار را در خود جا داده بود .
درتاریخ بخارا در مورد شارستان به وضوح آمده است که : و از آنجا روی به بلخ آوردند و عمرو لیث شارستان حصار بگرفت و خود پیش شارستان سپاه فرودآورد.و لشکر به رده گرد برگرد خندق بگرفت و چند روز بود تا سپاه درآمد ( 3 ) . میان حصار و شارستان ، مسجد جامع بنا کردند اندرسال صد و پنجاه و چهار اندر مسجد جامع نماز آدینه گزاردند. در وی مسجد جامع است و شارستانی عظیم دارد و در ایام قدیم آنجا بازار بوده است به فصل تیرماه ده روز ( 4 ) .
5 - ربض یا شهر بیرونی :
مجموعه ای مرکب از محلات، خانه ها، بازار ها، باغات و مراتع مردمی که در طبقات بالایی ؛ که در خارج از شارستان ؛ به هنگام ورود اعراب مسلمان نقشی اساسی داشتند، در بعد از اسلام به ربض (شهر بیرونی) مشهور شد .
ربض (اسم) [عربی، جمع: اَرباض] جایگاه گوسفندان؛ پناهگاه گله، محل سکنای قوم، دیوار دور شهر و خانه های اطراف . ( ) فرهنگ عمید ؛ واژه ربض . همچنان در(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دیوار شهرپناه . (غیاث اللغات ). سور. (نصاب الصبیان ).باروی شهر. (مهذب الاسماء) (دهار) (از اقرب الموارد)( : مردمان شهر بخارا از احمدبن خالد که امیر بخارا بود... درخواست کردند که شهر ما را ربضی میباید تا شب دروازه ها بربندیم و از دزدان و راه زنان در امان باشیم . پس او فرمود تا ربضی بنا کردند بغایت نیکو و استوار، و برجهاساختند، و دروازه ها نهادند، و این به تاریخ دویست و سی و پنج بود که تمام شد و این ربض را به هروقت که لشکری قصد بخارا کردی عمارت تازه کردندی .... ( 5)
همچنان به معنی ؛ گرداگرد قلعه . (غیاث اللغات ). حول و حوش شهر را گویند بنابراین ارباض بسیار است چونکه هر شهری حول و حوشی دارد و برخی با اضافه بکلمه دیگر حکم علم را پیدا کرده .(از معجم البلدان ). گرداگرد شهر. (مهذب الاسماء). آنچه در اطراف شهر هست از خانه ها و مسکن ها. (از اقرب الموارد). بگمان من گشادگی میان دو باره و سور است که بر گرد شهری کشیده باشند و در آن گشادگی گاه خانه ها و دکانها و غیره نیز باشند. و این از ترس غارتست و هنوز هم این عادت در مرگ هر شاهی جاری است که بجای ایمن تر نقل کنند. (6 )
شهر های قدیم کلا" با شارستان و ربض همراه بوده اند از جمله : سیستان ، قصبه ٔ او را زرنگ خوانند و شهربا حصارست و پیرامون تو خندق است کی ابش هم از وی براید. و اندر وی رودهاست و اندرخانه های وی اب روان است وشهر او را پنج در است ازآهن. و ربض او باره دارد و او را سیزده در است و گرمسیر است . ( 7) هری ، شهری بزرگ است و شهرستان وی سخت استوار است و او را قهنذر است و ربض است.(8 ) و او را [ بلخ را] شهرستانی است با باره ٔ محکم و اندر ربض او بازارهای بسیار است . ( 9) سمرقند شهری بزرگ است و آبادان است ... و او را شهرستان است و قهنذر است و ربض است . و از بالای بام بازار شانف یک جوی آب روان است از ارزیر، و آب از کوه بیاورده . (10 ) .
ادامه دارد ....
زیر نویسها :
1 - برهان قاطع ؛ واژه ارگ .
2 - پارسی ویکی ، واژه شارستان .
3 - نرشخی - ابوبکر محمد بن جعفر ، تاریخ بخارای نرشخی ، ترجمه: ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوی ، تلخیص : محمد بن زفر بن عمر و تصحیح و تحشیه مدرس رضوی، مطبعه دولتی ، کابل ، 1362 هـ ش، ص 122 .
4 - نرشخی ، ایضا" تاریخ بخارا ، ص 17.
5 - نرشخی ، تیضا" تاریخ بخارا ص 48 - 49 .
6 - یادداشت مرحوم دهخدادر لغت نامه در حاشیه واژه ربض .
7 - مؤلف نامعلوم ،حدود العالم من المشرق و المغرب ؛ تالیف 372 هـ ق؛ ترجمه : پوهاند میرحسین شاه ، تصحیح و حواشی ؛ داکتر مریم میراحمدی و دکتر غلامرضا ورهرام ، تهران، 1383 هـ ش، ص 319.
8 - حدود العالم ... ، ایضا"، ص 296 .
9 - حدود العالم ... ایضا" ، ص 311 .
10 - حدود العالم .... ایضا" ص 331.