Home خانه

قلعه پاد خوابی برکی برک ولایت لوگر

نویسنده: استاد شاه محمود محمود

مقدمه :

Padkhwab Logar 200موقعيت ستراتيژيک لوگر در بين کابل، غزني، ننگرهار، باميان ، وردگ و پکتيا ،اين ولايت را بيشتراز ديگر مناطق افغانستان در معرض تهاجم و تحولات نظامى وسياسى قرار داده است. چنانچه بيشتر سلاطين وکشور کشايان ومهاجمان از گذشته هاى دور ، به خصوص از زمان هجوم اسکندر مقدوني، تا امروز براى رسيدن به کابل ويا تسلط بر افغانستان با لوگر و مردم آن، دست وگريبان داشتند. تاريخ معاصر افغانستان به ويژه در قرن نزدهم ميلادى حاکی از آن است که لوگر ولوگريان در مبارزات استقلال خواهى در صفوف اول مجاهدين قرار داشتند .قهرمانان و غازيان اين ولايت در اخراج وشکست انگليس ها در جنگ اول ودوم و سوم افغانستان با انگليس ها و بالاخره در نبرد استقلال با روسیه شوری نقش عمده را داشتند.

تصاویری از قلعه پادخوابی برک برکی ولایت لوگر

بنابرآن، لوگر در تمام دوران تاريخ نقش مهمی را ، درروند سياسى نظامى افغانستان داشته است. در تحقيقات وپژوهش هاى جغرافيايى وتاريخى ، نقش این موقعيت جغرافيايى - سياسى لوگر در دوره قبل از اسلام، به خوبى آشکار بوده است . چنانچه اين شهر در تاريخ افغانستان از زمان پيشداديان و حتى زمان اسکندرمقدونى درصحنه حيات سياسى موجود بوده ودر تاريخ وجغرافياى سياسى کشور ما، مقام وجايگاه مهم وخاصى را دارا بوده است. « تخت جمشيد» در سجاوند لوگر، که در يکى از بلند ترين محلات آن قرار دارد؛ نمایانگر موجوديت قديمترين آبده تاريخى در اين جا است. همچنان نمايانگر آنست که: يکى از مناطق حکمروايى جمشيد ويا به عباره ديگر يما پادشاه ، در جنوب هندوکش در سجاوند (سکاوند) لوگر و یا بنابر یادداشتهای دوستان در ولسوالی چرخ موجود است .

لوگر براى غزنويان نه تنها تفرجگاه ومحل استراحت وشکار بود، بلکه يکى از بزرگترين زندان هاى غزنويان نيز در اين جا موجود بود. چنانچه امير يوسف بن سبگتگين يکى از برادران جوان محمود که از هم سنان مسعود ومحمد بود، يکجاى تحت آموزش گرفته شده بود ومحمد هنگام سلطنت خويش او را به حيث سپه سالار(۱) خود مقرر نمود ، ولى مسعود بنابر نا اطمینانی و دغدغۀ خاطر ی که در بارۀ او داشت، هيچگاهى اعتمادى براو نکرد؛ در نتیجه وى را در سال ( ۴۲۲ هـ ق = ۱۰۳۱ م ) در قلعه سکاوند لهوگر جوار کابل زندانى نمود.(۲)

Padkhwab Logar 380

قلعه پادخوابی قریه زقوم خیل : 

لوگر در زمان سلاطين غزنوى از موقعيت خاصى برخوردار بود . به خصوص سلطان محمود غزنوى سوقيات وسفربرى هاى نظامى خويش را از طريق اين شهر به طرف هند انجام ميداد .از جانب ديگر بنا به گفته مؤلف حدود العالم، لوگر که داراى آب وهواى گوارا بود، توجه سلطان محمود وديگر سلاطين غزنوى را به خود جلب نموده بود . سلطان محمود غزنوى دايماْ در مناطق خروار وچرخ به خاطر شکار آهو مى آمد ودر هنگام گرمى هوا به ويژه بعد از مسافرت هاى طولانى وخسته کننده هند ، جهت استراحت به لوگر اطراق مينمود. مناطق پادخواب شانه ( پادخواب شاهانه) وپادخواب روغنى در ولسوالى برکى برک نمايندگى از استراحت گاه وتفرجگاه سلطان مذکورمينمايند. پادخواب شاهانه در حقیقت منزلگاه اساسی سلطان بود. فضای باز و خوش آب و هوای آنجا، سلطان محمود را مجذوب آنهمه زیبایی نموده بود که بیشتر ایام استراحت خویش را درآن جا سپری میکرد . بنأ به پادخواب شاهانه ( تخت خواب سلطان) شهرت یافت ضمنأ در نزدیکی آن پادخواب روغنی قرار داشت که مرکز تجمع حاصلات مواشی به خصوص روغن دربار و اردوی بزرگ سلطان بود . لوگر بنابر زراعتی بودن و داشتن گله ها فراوان ٫ دربدل مالیات خویش، روغن مایحتاج غزنویان را آماده مینمود. در حالیکه بخشی دیگر آن از بامیان و وردگ و غزنی و اطراف آن بدست میامد .به همین مناسبت بخشی از پادخواب را بنام ( پادخواب روغنی ) مسما نمودند .

اما قلعه پادخوابی دورتر از این محل فقط به فاصله حدود ۸ تا ۱۰ کیلومتربه طرف شمال غرب پادخواب روغنی موقعیت دارد . این قلعه در جلگۀ نه چندان وسیع، در دامنه خشک کوه ( برف در آن دیر دوام نمی آورد ) در قریه زقوم خیل ولسوالی بره برک موقعیت دارد . موقعیت استراتیژیک این قلعه نشاندهنده قدامت نظامی آنرا دارد . این قلعه از سه طرف با کوه احاطه شده و فقط مقابل آن دشت و یا زمین وسیع دیده میشود . احتمال میرود که این قلعه را ملک حبیب خان بر خرابه های قلعه پادخوابی غزنویان اعمار نموده بوده باشد . به نطر من قبل ازآن که مردم زقوم خیل در این جا مسکن گزین گردند غزنویان آبادی های در این گردو نواحی داشتند .که با گذشت زمان و جنگهای متعدد از بین رفته باشد . اما نکته ایکه بیشتر مورد توجه هست این قلعه در حدود ۲۵۰ سال قبل رونق خویش راداشت .

این قلعه با شش برج ترصدی و امنیتی با ارتفاع ۱۰ تا ۱۲ متر ارتفاع داشت که دریچه های دفاعی از گل پخته ( پخسه یی - ها با اسپ و گاو پخته میگردید ) برج های ترصدی در چهار گوشه و وسط قلعه اعمار گردیده بود . که امروز فقط چهار برج از آن باقی مانده و از آنهم دوبرج ارتفاع خود را از دست داده است . این قلعه در حدود دو جریب زمین را احتوا میکند و دو دروازه بزرگ دارد . سراچه ای طویل و بزرگی بالای یکی از دروازه ها که با اورسی های قدیمه هنوز زیبایی خودرا حفظ کرده است .فعلا این قلعه میان برادران و برادرزادگان و کاکا ها و کاکازاده گان به حویلی ها جداگانه تقسیم شده است . اما هنوز هم ابهت و زیبایی ظاهری آن از دور حکمفرما است .

دو جوی آب در شمال(جوی بابوس) و جنوب (جوی ده شیخ )قلعه موقعیت درد که برای برای سرسبزی و آب فراوان ٬ این قلعه هرگز به مشکل آب برنمیخورند . در حدود ۵۰ متر دورتر به طرف غرب قلعه چشمه با آب رلال و صاف که ۳۰ سال قبل آنرا دیده بودم تا ارتفاع ۳۰ تا ۵۰ سانتی متر ارتفاع آب آن بود قرار داشت و اراضی زیادی را مشروب مینمود؛ و در کنار آن، سقأ خانه بود که در زمستان ها آب گرم چشمه اهالی قریه را به خود میکشاند تا سروصورت خویش را تازه نمایند و صبحگاهان آب تنی نمایند در مسیر این چشمه یک آسیاب موقعیت دارد که مشهور به « آسیاب بغل » است ؛ که بخشی از قریه زقوم خیل، حاصلات زراعتی خویش را درآن آسیاب آرد مینمودند. چشمه قلعه پادخوابی قریه زقوم خیل یکی از چشمه های است که هندوان ولایت لوگر برای مراسم مذهبی کنار آن جشن میگرفتند و به اعتقاد ایشان با چشمه پادخواب شاهانه و سلطان پور سرخرود ننگرهار با هم ارتباط دارند . از برجستگی های این قلعه موجودیت دریای لوگراست که در همین پنجاه متری موقعیت دارد که دو طرف ساحل آن در گذشته نه چندان دور با پنجه چنار ها و بید ها مزین بود .

قابل ياد آورى است برج مراقبتى بر بلندی خشک کوه ؛ که در بين مردم قریه به (برجک ديو) شهرت داشت از ساخته هاى حاکميت غزنويان در لوگر بود ، بالای کوه بچه یی در شمال شرق قلعه قد افراشته و سه دهه قبل که این برج را از نزدیک دیدم ارتفاع آن در حدود ۶ تا ۸ متر بود برج باوجودیکه با گذشت هزار سال زیبایی و شکل اولی خود را از دست داده بود، هنوز هم مقاومت آن به خوبی محسوس بود. هنگامیکه از دروازه برج که به شکل مربع اعمار شده بود نگاه کنید ٫ معلوم بود که برج برعلاوه زیرزمینی در حدود دو متر از چند طبقه بالایی نیز داشت که دیگر نشانی ازآن طبقات دیده نمیشد. برج در تهداب حدود ۴× ۴ متر وسعت دارد هر چند به طرف بالا برج قد می افراشت٬ کوچک شده میرفت . متاسفانه در زمان اشغال افغانستان به دست روسيه شوروى از فاصله دور تخريب وبا خاک يکسان گرديد. فقط فعلا تهداب از آن بیش نمانده است . ضمناْ در پاى آن برج، موجوديت يک اطاق بزرگى در حدود (۴ ×۵ متر ) که در دل کوه کنده شده ، ميباشد ، اين اطاق را ده يا دوازده پته زينه با بيرون وصل ميکند ، يقيناْ از اين اطاق پهره داران برج و قلعه مذکور، جهت استراحت خويش استفاده ميکردند. و این دخمه نشا ندهنده آنست که قلعه پادخوابى يکى از مراکز نظامی در ادوار گذشته بوده است . ضمنا دو اطاق دیگر در ارتفاعات همین کوه یکی به طرف راست برج بالای زیارت مولانا صاحب و دیگری به طرف چپ برج در دل کوه جا دارد که هرگز نه ستوپه بودایی است و نه چله خانه صوفیان . بلکه محل تر صد میباشد که فضای باز را تا دور دست ها مراقبت نمایند .

باشنده گان این قلعه اولاده زقوم خان از مردم اورمر از شاخه مسعود وزیر از کانیگرام وزیرستان شمالی میباشند ، که به احتمال بعد از سقاوت های اورنگ زیب و قیام روشانیان علیه مغولان به این جا پناهنده شدند . اما اکثریت معتقد اند قوم اورمر که در نبرد های هند به خصوص نبرد سومنات سلطان محمود را یاری رساندند ؛ این ساحه را برایشان به قسم جاگیر اهدا کرد . و فعلا قلعه های که تماما در جلگه وسیع بین ۴ تا ۵ کیلومتر مربع از بره کی برک تا پل جوگی هریک به فاصله های ۲۰۰ تا ۵۰۰ متر دورتر ازهم قرار دارند. زبان این مردم قبلا اورمری بود، اما با اختلاط با مردم محلی و ازدواج های بیرون قبیله آهسته آهسته زبان خویش را از دست دادند و زبان دری و پشتو جایگزین آن گردید .

پایان سخن:

لوگر نام با مسما در بين مردم افغانستان است. اين شهر نه تنها يک محدوده جغرافيايى دارد بلکه شهری است، تاريخى وباستانى . موقعيت استراتيژيک آن در بين چهار ولايت مانند: کابل، پکتيا ، وردک و میدان وبالاخره شهر غزنى مقام وجايگاه آنرا در تاريخ افغانستان در طى زما نه ها برجسته ساخته است. لوگر يکى از دروازه هاى شهر کابل را تشکيل ميدهد. بنابرآن سلاطين وزمامداران افغانستان ، از اين شهر به حيث يکى از پايگاه هاى نظامى ،استفاده ميکردند . اما با تاسف این یادآوری را نیز باید افزود که : ولايت لوگر با وجود قرار داشتن در فاصلۀ حدود ۲۰ ويا ۳۰ کيلومتر از مرکز شهر کابل ، دايماْ از ديد شاهان وحکمروايان افغانستان به دور بوده است. تا جاييکه تا امروز هيچگونه پروژه عام المنفعه ويا برق وسرک اسفلت شده نداشت . برعکس، اين مردم لوگر بود که در پهلوى ساير مردم واقوام ومليت ها از استقلال وآزادى افغانستان محافظت نموده است. بى مورد نيست که امروز براى لوگر نام باب الجهاد را داده اند. اين برداشت به آسانى بدست نيامده است، بلکه هر وجب خاک لوگر از خون جوانان ومردم سر به کف آن گلگون است. نکته ای که بيشتر مردم مارا متاثر مينمايد اينکه: لوگر بنابر موقعيت خاص خويش در جوار کابل دايما ْ زير سم ستوران سلاطين و بمبها وراکت هاى اشغال گران قرار داشته است ،در حاليکه مردم، زمين ، باغ ها وخانه ها و بالاخره تمام دارو ندار خود را از دست داده اند و در طول تاريخ ضربات وصدمات بزرگى رامتحمل گرديده اند . با وجوديکه اين مردم با شجاعت وجانبازی از وجب وجب خاک افغانستان دفاع نموده اند، اما هرگز به پاداشی که شایستۀ آن هستند ، نرسيده و در حاشيه گذاشته شده اند.

زير نويسها

۱ ــ گرديزى – عبدالحي، زين الاخبار، به تصحيح وتحشيه پوهاند عبدالحى حبيبي، بنياد فرهنگ ايران، ۱۳۴۷، ص ۱۹۴.

۲ ــ بوسورث – کليفورد ادموند، غزنويان متاًخر « عروج واضمحلال » ترجمه عبدالوهاب فنايي، مرکز علوم اجتماعى اکادمى علوم افغانستان، کابل، ۱۳۶۷، ص ۲۲۴.